سرمايه های جهان کنونی را چه کسانی اداره ميکنند ؟
یک تحقیق در مورد چگونگی توزیع ثروت, آشکار میسازد که دو درصد از ثروتمندترین مردم دنیا صاحب بیش از نیمی از داراییهای خانواده جهانی میباشند.
برا ی کسانی که ثروتمند نیستند، کاملا بدیهی است که ثروتمندان صاحب دنیا هستند. اولین تحقیق تاکنونی جامع در مورد ثروت جهانی، بدرستی روشن میسازد که ثروت چه نابرابر در دنیا پخش شده است.
دو درصد از ثروتمند ترین افراد بزرگ سال دنیا، صاحب بیش از نیمی از داراییهای خانواده جهانی و تقریبا تمام زندگی خوب در آمریکای شمالی, اروپا و ثروتمندترین کشورهای آسیایی اقیانوس آرام میباشند.
اگرچه همه بررسیهای جهانی گذشته، درآمد را مورد تحقیق قرار داده است، اما این اولین تحلیل گسترده در مورد توزیع بین المللی ثروت میباشد که ثروت را به مثابه ارزش دارایی های فیزیکی و مالی منهای بدهی ها تعریف مینماید. جیمز دیویس، استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه اونتاریوی غربی در کانادا میگوید: در این تحقیق ما دریافتیم که نابرابری بسیاری وجود دارد، امری که انتظارش را داشتیم و آن قدر هم شگفت آور نبود. وی همکار نگارش تحقیقی است که توسط نهاد تحقیقاتی WIDER سازمان ملل در هلسینکی World Institute for Development Economics Research صورت گرفت.
وی ادامه میدهد: اما به این نتیجه رسیدیم که توزیع ثروت جهان بسیار نابرابرتر از توزیع درآمد جهان, میباشد. ایالات متحده با ثروت سرانه صد و چهل و چهار هزار دالری در سال 2000، ثروتمندترین کشور دنیا است. کانادا دارای ثروت سرانه هشتاد و نه هزار دالری میباشد.
این تحقیق تخمین میزند که چهل درصد از داراییهای جهان را در سال 2000 فقط یک درصد ثروتمند ترین افراد بزرگ سال دارا بودند و هم چنین ده در صد ثروتمند ترین افراد بزرگ سال، هشتاد و پنج درصد همه دارایی های دنیا را صاحب میباشند. در مقابل، آن دسته ازجمعیت بزرگ سال دنیا که در رده نیمه پائینی جدول بندی قرار دارند، به سختی حتی یک درصد ثروت جهانی را دارا میباشند. این تحقیقات هم چنین نشان میدهد که دارایی هایی به مبلغ دو هزار و دوصد دالر برای هر فرد بزرگ سال، یک خانواده را در رده نیمه بالایی جدول بندی توزیع ثروت دنیا قرار میدهد.
برای در زمره ده درصد ثروتمندترین افراد بزرگ سال دنیا قرار گرفتن، شصت و یک هزار دالر دارایی لازم است و برای تعلق داشتن به رده یک درصد از ثروتمند ترین مردم دنیا، داشتن بیش از پنجصد هزار دالر ضروری است. بنا بر این تحقیق، رقم آخری بطور شگفت آوری بالا است، زیرا سی و هفت میلیون نفر از بزرگ سالان را نمایندگی میکند و به همین دلیل از یک کلوپ انحصاری به دور میباشد.
چین, با در نظر گرفتن رشد وسیع اقتصادی و مقدار جمعیتاش، یک ستاره در حال ظهور است و هشت و هشت دهم درصد از ثروت خانواده جهانی را بخود اختصاص میدهد، در حالی که توزیع ثروت در آن دارد نابرابرتر میشود. پروفسور دیویس میگوید: رشد اقتصادی چین و موفقیت بیشتر مردم آنجا، بر برابرساختن توزیع ثروت در دنیا تأثیر داشته است. اما در خود چین نابرابری روزافزونی وجود دارد.
پروفسور دیویس ضمن استناد به لیست ثروتمندترین مردم که توسط فوربس منتشر شده است، میگوید: در سال 2000، یک و یا دو نفر بیلیونر در چین وجود داشت. اما اکنون این رقم به پنج یا شش نفر بالغ گشته و تغییر آن نیز سرعت یافته است.
پروفسور دیویس میگوید که وی به خصوص با یکی از نتایج این تحقیق مبنی بر بی اهمیت جلوه دادن این نظریه که مردم فقیر در کشورهای کم درآمد در منجلاب بدهی فرورفته اند، شوکه شده است. وی در حالی که ذخیره کردن مقدار کمی از طلا را مثال میزند، میگوید: این که مردم شدیدا مقروض در کشورهای فقیر وجود دارند، واقعی است. اما در این کشورها به دلایلی چند آن قدرهم استقاده از بدهی و وام گیری وجود ندارد که در کشورهای با درآمد بالا رخ میدهد...
جنبه دیگر این است که مردم بسیاری در کشورهای فقیر زندگی پرمخاطره ای را میگذرانند. یک راه برای مقابله با آن مخاطرات این است که بکوشید داراییهای خود را به عنوان سپری در مقابل اتفاقات بدی که ممکن است رخ بدهد، جمع کنید.
پروفسور دیویس میگوید: نتایج این تحقیق مبنایی را فراهم خواهد ساخت برای مطالعات آینده در مورد این که دنیا به کجا میرود... گرایش دنیا در طول بیست تا بیست و پنج سال گذشته باحتمال زیاد تمرکز بیشتر ثروت بوده است، خیلی ساده به خاطر این که ثروت برای درآمد، مورد ملاحظه قرار گرفته است. این که در آینده به کجا میرویم، به چیزهای زیادی بستگی دارد. مثلا به این که در مورد اقتصادهای بزرگی چون اقتصاد چین و چرخش ثروت در آن کشورها چه اتفاقی می افتد.
اولین تحقیق تاکنونی در مورد توزیع ثروت دنیا که به همه داراییها منهای همه بدهی ها توجه مبذول میدارد، نشان داد که برای قرارگرفتن در رده نیمه بالایی جدول بندی ثروت دنیا، یک مبلغ خالص 2161 دالر آمریکایی کافی است. اما در زمره ده درصد ثروتمندترین مردم قرار گرفتن، حداقل شصت و یک هزار دالر لازم است و جزو یک درصد ثروتمندترین مردم بودن، بیش از پنجصدهزار دالر برای هر بزرگسال ضروری است.
ثروتمندان در کجا زندگی می کنند؟
درصد تقسیم بندی یک درصد ثروتمندترین مردم دنیا
ایالات متحده: سی و هفت درصد
آلمان: چهار درصد
ایتالیا: چهار درصد
فرانسه: پنج درصد
بریتانیا: شش درصد
جاپان : بیست و هفت درصد
هالند: دو درصد
کانادا: دو درصد
اسپانیا: یک درصد
سوئیس: یک درصد
تایوان: یک درصد
بقیه دنیا: ده درصد
ثروتمندان صاحب چه هستند؟
یک درصد از ثروتمندترن بزرگ سالان دنیا، صاحب چهل درصد همه ثروت جهانی هستند؛
دو درصد از ثروتمند ترین بزرگ سالان دنیا، صاحب پنجاه و یک درصد ثروت جهانی هستند؛
پنج درصد از ثروتمندترین بزرگ سالان دنیا، صاحب هفتاد و یک درصد ثروت جهانی هستند؛
ده درصد از ثروتمندترین بزرگسالان دنیا، صاحب هشتاد و پنج درصد ثروت جهانی هستند؛
تحقیق WIDER اولین تحقیق در نوع خود است که همه کشورهای دنیا و تمام اجزای ثروت یک خانواده، از جمله دارایی های مالی و بدهی ها، ملک و ساختمان و سایر دارایی ها را تحت پوشش قرار میدهد.
جیمز دیویس، آنتونی شوروکس و سوزانا ساند استروم از WIDER و ادوارد ولف از دانشگاه نيويارک
میگویند: آدم باید در مورد این که معنی ثروت چیست روشن باشد. واژه ثروت در محاورات روزانه اغلب یک کمي بیشتر از درآمد پول معنا میدهد. اکونومیستها در برخی موارد از واژه ثروت استفاده میکنند تا به ارزش همه منابع خانواده، از جمله تواناییهای انسانی، رجوع بدهند.
ما این واژه را به همان معنای قدیمی از ثروت خالص استفاده می کنیم: یعنی ارزش داراییهای فیزیکی. در همین رابطه، ثروت، مالکیت بر سرمایه را به نمایش میگذارد. اگرچه سرمایه فقط بخشی از منابع شخصی است، اما این باور وسیعا وجود دارد که سرمایه به طور ناموزونی بر سلامت و خوشی خانواده و موفقیت های اقتصادی و هم چنین بطور وسیعی بر توسعه و رشد اقتصادی تأثیر دارد.
ثروت خانواده جهانی با استفاده از معیار مبادله ارزی به 125 تریلیون دالر در سال 2000 رسید. مبلغی که به سختی به چیزی تا سه برابر ارزش تولید جهانی (GDP) و یا به نفری 20500 دالر میرسد. تنظیم تفاوت در هزینه زندگی ملت ها، هنگامی که در رابطه با قدرت خرید معادل دالر (Purchasing Power Parity Dollars – PPP$) محاسبه میشود، ارزش ثروت را تا ثروت سرانه بیست و شش هزار دالر بالا میبرد. حد متوسط ثروت در ایالات متحده آمریکا در سال 2000 به صد و چهل و چهار هزار دالر و در جاپان به صد و هشتاد و یک هزار دالر رسید. پائین ترین ثروت در میان کشورها متعلق به هندوستان و اندونز يا است با دارایی سرانه به ترتیب هزار و صد دالر و هزار و چهارصد دالر.
سطح ثروت سرانه در کشورهای دنیا متفاوت است. حتی میزان ثروت در گروه ملت های با درآمد بالا نیز متفاوت است. از جمله در نیوزلند سی و هفت هزار دالر، دانمارک هفتاد هزار دالر و در بریتانیا صد و بیست و هفت هزار دالر میباشد.
ثروت شدیدا در آمریکای شمالی, اروپا و کشورهای آسیایی اقیانوس آرام با درآمد بالا متمرکز شده است. مردم این کشورها مجموعا نود درصد ثروت دنیا را دارا میباشند.
اگرچه آمریکای شمالی فقط شش درصد جمعیت بزرگ سال دنیا را دارد، اما سی و چهار درصد ثروت سرانه را دارا میباشد. اروپا و هم چنین کشورهای آسیایی اقیانوس آرام با درآمد بالا نیز صاحب ثروت ناموزون هستند. در مقابل، سهم کلی ثروت مردم آفریقا، چین، هندوستان و دیگر کشورهای با درآمد پائین در آسیا به طور قابل ملاحظه ای کمتر از سهم آن ها به نسبت جمعیت شان است. در همه مناطق در حال توسعه دنیا، سهم جمعیت از سهم ثروت جهانی پيش ميرودو نتیجتا از سهم اعضای ثروتمندترین گروهها پيش ميرود. این تحقیق هم چنین نشان میدهد که ثروت خیلی بیشتر از درآمد به طور ناموزون توزیع شده است. کشورهای با درآمد بالا سهم بیشتری از ثروت دنیا را دارند. عکس آن در مورد ملتهای با درآمد متوسط و پائین صادق است. به هر حال استثنائاتی در این مورد هم وجود دارد، مثلا منطقه اسکاندیناوی و کشورهای تغییر یافتهای مانند جمهوری چک و لهستان.
نویسندگان این تحقیق توضیح میدهند که در کشورهای اروپای شرقی، ثروت خصوصی در حال نضج است، اما هنوز به سطح بسیار بالایی نرسیده است. داراییهایی مانند بازنشستگی خصوصی و بیمه عمر به طور نسبی فقط متعلق به چندین خانواده است. در کشورهای اسکاندیناوی، سیستم امنیت رفاهی, بازنشستگی سخاوتمندانه دولتیای را فراهم میسازد که ممکن است انباشت ثروت را کم سازد.
تمرکز ثروت در میان کشورها به طور چشم گیری متفاوت، اما عموما بالا است. میزان سهم ثروت ده درصد رده بالای جدول بندی ثروتمندان متفاوت میباشد. از میزان چهل درصد در چین گرفته تا هفتاد درصد در ایالات متحده و درصد بالاتری در کشورهای دیگر.
معیارGini که نابرابری را در یک مقیاس از صفر تا یک اندازه گیری میکند، درصد نابرابری درآمد را در بسیاری از کشورها از سی و پنج درصد تا چهل و پنج درصد به دست میدهد. در مقابل، باز هم برطبق معیارGini، نابرابری ثروت معمولا بین شصت و پنج درصد تا هفتاد و پنج درصد میباشد و گاها بالغ بر هشتاد درصد میگردد.
دو کشور جاپان و ایالات متحده که در سطح بالای ثروت اقتصادی هستند، بسیاری از نمونه های مختلف نابرابری ثروت را نشان میدهند. جاپان بر اساس معیار Gini دارای ثروت پنجاه و پنج درصدی است و ایالات متحده آمریکا تقریبا هشتاد درصد.
نابرابری ثروت در دنیا بعنوان یک کل هنوز بالا است. این تحقیق تخمین میزند که ثروت جهانی مطابق با معیار Gini برای بزرگ سالان هشتاد و نه درصد میباشد. به همان میزان نیز نابرابری حفظ میشود، هنگامیکه یک نفر از یک گروه ده نفری، نود و نه درصد از کلچه را برمیدارد و نه نفر دیگر در یک درصد باقی مانده کلچه سهیم میشوند.
مطابق این تحقیق تقریبا همه ثروتمندترین افراد دنیا در آمریکای شمالی، اروپا و کشورهای ثروتمند آسیایی اقیانوس آرام زندگی میکنند. هر گروه از این کشورها، یک سوم از ده درصد ثروتمندترین مردم دنیا را دربر میگیرند. تعداد کمی از کشورها را میشود در زمره ده درصد ثروتمندترین مردم دنیا به حساب آورد. یک چهارم این ثروتمندان آمریکایی هستند و بیست درصد هم جاپا نی که بنا بر این تحقیق ترجیحا به پس اندازهای نقدی, قویا گرایش دارند.
با در نظر گرفتن این که سی و هفت درصد از ده درصد ثروتمندترین مردم دنیا در ایالات متحده و بیست و هفت در صد آن در جاپان زندگی میکنند، این دو کشور جزو یک درصد از ثروتمند ترین افراد دنیا بودن را حتی بسیار شدیدتر به نمایش میگذارند.
بنا به نظر آنتونی شوروکس، حضور یک کشور در کلوپ افراد ثروتمند به سه فاکتور بستگی دارد: اندازه جمعیت، ثروت متوسط و نابرابری ثروت. وی میگوید: ایالات متحده آمریکا و جاپان در این رابطه برجسته هستند. زیرا آنها دارای جمعیت بسیار و حد متوسط بالای ثروت هستند. اگرچه سوئیس و لوکزامبورک حد متوسط ثروت بالایی را دارا میباشند، ولی جمعیت آنها کم است.
از سوی دیگر، چین جزو سوپر- ثروتمندان به حساب نمیآید؛ زیرا حد متوسط ثروت آن متعادل است و طبق استانداردهای بین المللی، ثروت در آن بطور موزونی پخش شده است. به هر حال چین به احتمال زیاد شهروندان ثروتمند بیشتری از آن چه که اطلاعات سال 2000 آشکار میسازد، و جزو سوپر- ثروتمندان شدن آن به نظر میرسد که در دهه آینده بسرعت ظهور نماید.
تحقیق WIDER نشان میدهد که تفاوت های اصلی بین المللی در ترکیب داراییها، ناشی از تأثیرات مختلف ساختار بازار، مقررات و اولویتهای فرهنگی بر رفتارهای خانواده است.
املاک واقعی، بخصوص داراییهایی چون زمین و مزرعه، در کشورهای کمتر پیشرفته مهمتر هستند. این امر نه تنها اهمیت بسیار زیاد کشاورزی، بلکه هم چنین عدم رشد نهادهای مالی را منعکس میسازد.
این تحقیق هم چنین انواع تفاوت های شوکه آوری را در زمینه اشکال تصاحب داراییهای مالی آشکار میسازند. حساب های پس انداز در اقتصادهای در حال تغییر و در برخی از کشورهای ثروتمند آسیا قویا به نمایش گذاشته میشوند، در حالی که خرید سهام و دیگر اشکال داراییهای مالی در کشورهای ثروتمند غرب بیشتر مشهود است. تحقیق WIDER تفاوت در انواع داراییهای مالی را نشان میدهد. مثلا حساب پس انداز در کشورهای آسیایی طرفدار دارد؛ زیرا در آنجا اولویت شدیدی به آن چه که قابلیت تبدیل شدن به پول نقد را دارد، داده میشود و عدم اعتماد به بازارهای مالی به چشم میخورد
یک تحقیق در مورد چگونگی توزیع ثروت, آشکار میسازد که دو درصد از ثروتمندترین مردم دنیا صاحب بیش از نیمی از داراییهای خانواده جهانی میباشند.
برا ی کسانی که ثروتمند نیستند، کاملا بدیهی است که ثروتمندان صاحب دنیا هستند. اولین تحقیق تاکنونی جامع در مورد ثروت جهانی، بدرستی روشن میسازد که ثروت چه نابرابر در دنیا پخش شده است.
دو درصد از ثروتمند ترین افراد بزرگ سال دنیا، صاحب بیش از نیمی از داراییهای خانواده جهانی و تقریبا تمام زندگی خوب در آمریکای شمالی, اروپا و ثروتمندترین کشورهای آسیایی اقیانوس آرام میباشند.
اگرچه همه بررسیهای جهانی گذشته، درآمد را مورد تحقیق قرار داده است، اما این اولین تحلیل گسترده در مورد توزیع بین المللی ثروت میباشد که ثروت را به مثابه ارزش دارایی های فیزیکی و مالی منهای بدهی ها تعریف مینماید. جیمز دیویس، استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه اونتاریوی غربی در کانادا میگوید: در این تحقیق ما دریافتیم که نابرابری بسیاری وجود دارد، امری که انتظارش را داشتیم و آن قدر هم شگفت آور نبود. وی همکار نگارش تحقیقی است که توسط نهاد تحقیقاتی WIDER سازمان ملل در هلسینکی World Institute for Development Economics Research صورت گرفت.
وی ادامه میدهد: اما به این نتیجه رسیدیم که توزیع ثروت جهان بسیار نابرابرتر از توزیع درآمد جهان, میباشد. ایالات متحده با ثروت سرانه صد و چهل و چهار هزار دالری در سال 2000، ثروتمندترین کشور دنیا است. کانادا دارای ثروت سرانه هشتاد و نه هزار دالری میباشد.
این تحقیق تخمین میزند که چهل درصد از داراییهای جهان را در سال 2000 فقط یک درصد ثروتمند ترین افراد بزرگ سال دارا بودند و هم چنین ده در صد ثروتمند ترین افراد بزرگ سال، هشتاد و پنج درصد همه دارایی های دنیا را صاحب میباشند. در مقابل، آن دسته ازجمعیت بزرگ سال دنیا که در رده نیمه پائینی جدول بندی قرار دارند، به سختی حتی یک درصد ثروت جهانی را دارا میباشند. این تحقیقات هم چنین نشان میدهد که دارایی هایی به مبلغ دو هزار و دوصد دالر برای هر فرد بزرگ سال، یک خانواده را در رده نیمه بالایی جدول بندی توزیع ثروت دنیا قرار میدهد.
برای در زمره ده درصد ثروتمندترین افراد بزرگ سال دنیا قرار گرفتن، شصت و یک هزار دالر دارایی لازم است و برای تعلق داشتن به رده یک درصد از ثروتمند ترین مردم دنیا، داشتن بیش از پنجصد هزار دالر ضروری است. بنا بر این تحقیق، رقم آخری بطور شگفت آوری بالا است، زیرا سی و هفت میلیون نفر از بزرگ سالان را نمایندگی میکند و به همین دلیل از یک کلوپ انحصاری به دور میباشد.
چین, با در نظر گرفتن رشد وسیع اقتصادی و مقدار جمعیتاش، یک ستاره در حال ظهور است و هشت و هشت دهم درصد از ثروت خانواده جهانی را بخود اختصاص میدهد، در حالی که توزیع ثروت در آن دارد نابرابرتر میشود. پروفسور دیویس میگوید: رشد اقتصادی چین و موفقیت بیشتر مردم آنجا، بر برابرساختن توزیع ثروت در دنیا تأثیر داشته است. اما در خود چین نابرابری روزافزونی وجود دارد.
پروفسور دیویس ضمن استناد به لیست ثروتمندترین مردم که توسط فوربس منتشر شده است، میگوید: در سال 2000، یک و یا دو نفر بیلیونر در چین وجود داشت. اما اکنون این رقم به پنج یا شش نفر بالغ گشته و تغییر آن نیز سرعت یافته است.
پروفسور دیویس میگوید که وی به خصوص با یکی از نتایج این تحقیق مبنی بر بی اهمیت جلوه دادن این نظریه که مردم فقیر در کشورهای کم درآمد در منجلاب بدهی فرورفته اند، شوکه شده است. وی در حالی که ذخیره کردن مقدار کمی از طلا را مثال میزند، میگوید: این که مردم شدیدا مقروض در کشورهای فقیر وجود دارند، واقعی است. اما در این کشورها به دلایلی چند آن قدرهم استقاده از بدهی و وام گیری وجود ندارد که در کشورهای با درآمد بالا رخ میدهد...
جنبه دیگر این است که مردم بسیاری در کشورهای فقیر زندگی پرمخاطره ای را میگذرانند. یک راه برای مقابله با آن مخاطرات این است که بکوشید داراییهای خود را به عنوان سپری در مقابل اتفاقات بدی که ممکن است رخ بدهد، جمع کنید.
پروفسور دیویس میگوید: نتایج این تحقیق مبنایی را فراهم خواهد ساخت برای مطالعات آینده در مورد این که دنیا به کجا میرود... گرایش دنیا در طول بیست تا بیست و پنج سال گذشته باحتمال زیاد تمرکز بیشتر ثروت بوده است، خیلی ساده به خاطر این که ثروت برای درآمد، مورد ملاحظه قرار گرفته است. این که در آینده به کجا میرویم، به چیزهای زیادی بستگی دارد. مثلا به این که در مورد اقتصادهای بزرگی چون اقتصاد چین و چرخش ثروت در آن کشورها چه اتفاقی می افتد.
اولین تحقیق تاکنونی در مورد توزیع ثروت دنیا که به همه داراییها منهای همه بدهی ها توجه مبذول میدارد، نشان داد که برای قرارگرفتن در رده نیمه بالایی جدول بندی ثروت دنیا، یک مبلغ خالص 2161 دالر آمریکایی کافی است. اما در زمره ده درصد ثروتمندترین مردم قرار گرفتن، حداقل شصت و یک هزار دالر لازم است و جزو یک درصد ثروتمندترین مردم بودن، بیش از پنجصدهزار دالر برای هر بزرگسال ضروری است.
ثروتمندان در کجا زندگی می کنند؟
درصد تقسیم بندی یک درصد ثروتمندترین مردم دنیا
ایالات متحده: سی و هفت درصد
آلمان: چهار درصد
ایتالیا: چهار درصد
فرانسه: پنج درصد
بریتانیا: شش درصد
جاپان : بیست و هفت درصد
هالند: دو درصد
کانادا: دو درصد
اسپانیا: یک درصد
سوئیس: یک درصد
تایوان: یک درصد
بقیه دنیا: ده درصد
ثروتمندان صاحب چه هستند؟
یک درصد از ثروتمندترن بزرگ سالان دنیا، صاحب چهل درصد همه ثروت جهانی هستند؛
دو درصد از ثروتمند ترین بزرگ سالان دنیا، صاحب پنجاه و یک درصد ثروت جهانی هستند؛
پنج درصد از ثروتمندترین بزرگ سالان دنیا، صاحب هفتاد و یک درصد ثروت جهانی هستند؛
ده درصد از ثروتمندترین بزرگسالان دنیا، صاحب هشتاد و پنج درصد ثروت جهانی هستند؛
تحقیق WIDER اولین تحقیق در نوع خود است که همه کشورهای دنیا و تمام اجزای ثروت یک خانواده، از جمله دارایی های مالی و بدهی ها، ملک و ساختمان و سایر دارایی ها را تحت پوشش قرار میدهد.
جیمز دیویس، آنتونی شوروکس و سوزانا ساند استروم از WIDER و ادوارد ولف از دانشگاه نيويارک
میگویند: آدم باید در مورد این که معنی ثروت چیست روشن باشد. واژه ثروت در محاورات روزانه اغلب یک کمي بیشتر از درآمد پول معنا میدهد. اکونومیستها در برخی موارد از واژه ثروت استفاده میکنند تا به ارزش همه منابع خانواده، از جمله تواناییهای انسانی، رجوع بدهند.
ما این واژه را به همان معنای قدیمی از ثروت خالص استفاده می کنیم: یعنی ارزش داراییهای فیزیکی. در همین رابطه، ثروت، مالکیت بر سرمایه را به نمایش میگذارد. اگرچه سرمایه فقط بخشی از منابع شخصی است، اما این باور وسیعا وجود دارد که سرمایه به طور ناموزونی بر سلامت و خوشی خانواده و موفقیت های اقتصادی و هم چنین بطور وسیعی بر توسعه و رشد اقتصادی تأثیر دارد.
ثروت خانواده جهانی با استفاده از معیار مبادله ارزی به 125 تریلیون دالر در سال 2000 رسید. مبلغی که به سختی به چیزی تا سه برابر ارزش تولید جهانی (GDP) و یا به نفری 20500 دالر میرسد. تنظیم تفاوت در هزینه زندگی ملت ها، هنگامی که در رابطه با قدرت خرید معادل دالر (Purchasing Power Parity Dollars – PPP$) محاسبه میشود، ارزش ثروت را تا ثروت سرانه بیست و شش هزار دالر بالا میبرد. حد متوسط ثروت در ایالات متحده آمریکا در سال 2000 به صد و چهل و چهار هزار دالر و در جاپان به صد و هشتاد و یک هزار دالر رسید. پائین ترین ثروت در میان کشورها متعلق به هندوستان و اندونز يا است با دارایی سرانه به ترتیب هزار و صد دالر و هزار و چهارصد دالر.
سطح ثروت سرانه در کشورهای دنیا متفاوت است. حتی میزان ثروت در گروه ملت های با درآمد بالا نیز متفاوت است. از جمله در نیوزلند سی و هفت هزار دالر، دانمارک هفتاد هزار دالر و در بریتانیا صد و بیست و هفت هزار دالر میباشد.
ثروت شدیدا در آمریکای شمالی, اروپا و کشورهای آسیایی اقیانوس آرام با درآمد بالا متمرکز شده است. مردم این کشورها مجموعا نود درصد ثروت دنیا را دارا میباشند.
اگرچه آمریکای شمالی فقط شش درصد جمعیت بزرگ سال دنیا را دارد، اما سی و چهار درصد ثروت سرانه را دارا میباشد. اروپا و هم چنین کشورهای آسیایی اقیانوس آرام با درآمد بالا نیز صاحب ثروت ناموزون هستند. در مقابل، سهم کلی ثروت مردم آفریقا، چین، هندوستان و دیگر کشورهای با درآمد پائین در آسیا به طور قابل ملاحظه ای کمتر از سهم آن ها به نسبت جمعیت شان است. در همه مناطق در حال توسعه دنیا، سهم جمعیت از سهم ثروت جهانی پيش ميرودو نتیجتا از سهم اعضای ثروتمندترین گروهها پيش ميرود. این تحقیق هم چنین نشان میدهد که ثروت خیلی بیشتر از درآمد به طور ناموزون توزیع شده است. کشورهای با درآمد بالا سهم بیشتری از ثروت دنیا را دارند. عکس آن در مورد ملتهای با درآمد متوسط و پائین صادق است. به هر حال استثنائاتی در این مورد هم وجود دارد، مثلا منطقه اسکاندیناوی و کشورهای تغییر یافتهای مانند جمهوری چک و لهستان.
نویسندگان این تحقیق توضیح میدهند که در کشورهای اروپای شرقی، ثروت خصوصی در حال نضج است، اما هنوز به سطح بسیار بالایی نرسیده است. داراییهایی مانند بازنشستگی خصوصی و بیمه عمر به طور نسبی فقط متعلق به چندین خانواده است. در کشورهای اسکاندیناوی، سیستم امنیت رفاهی, بازنشستگی سخاوتمندانه دولتیای را فراهم میسازد که ممکن است انباشت ثروت را کم سازد.
تمرکز ثروت در میان کشورها به طور چشم گیری متفاوت، اما عموما بالا است. میزان سهم ثروت ده درصد رده بالای جدول بندی ثروتمندان متفاوت میباشد. از میزان چهل درصد در چین گرفته تا هفتاد درصد در ایالات متحده و درصد بالاتری در کشورهای دیگر.
معیارGini که نابرابری را در یک مقیاس از صفر تا یک اندازه گیری میکند، درصد نابرابری درآمد را در بسیاری از کشورها از سی و پنج درصد تا چهل و پنج درصد به دست میدهد. در مقابل، باز هم برطبق معیارGini، نابرابری ثروت معمولا بین شصت و پنج درصد تا هفتاد و پنج درصد میباشد و گاها بالغ بر هشتاد درصد میگردد.
دو کشور جاپان و ایالات متحده که در سطح بالای ثروت اقتصادی هستند، بسیاری از نمونه های مختلف نابرابری ثروت را نشان میدهند. جاپان بر اساس معیار Gini دارای ثروت پنجاه و پنج درصدی است و ایالات متحده آمریکا تقریبا هشتاد درصد.
نابرابری ثروت در دنیا بعنوان یک کل هنوز بالا است. این تحقیق تخمین میزند که ثروت جهانی مطابق با معیار Gini برای بزرگ سالان هشتاد و نه درصد میباشد. به همان میزان نیز نابرابری حفظ میشود، هنگامیکه یک نفر از یک گروه ده نفری، نود و نه درصد از کلچه را برمیدارد و نه نفر دیگر در یک درصد باقی مانده کلچه سهیم میشوند.
مطابق این تحقیق تقریبا همه ثروتمندترین افراد دنیا در آمریکای شمالی، اروپا و کشورهای ثروتمند آسیایی اقیانوس آرام زندگی میکنند. هر گروه از این کشورها، یک سوم از ده درصد ثروتمندترین مردم دنیا را دربر میگیرند. تعداد کمی از کشورها را میشود در زمره ده درصد ثروتمندترین مردم دنیا به حساب آورد. یک چهارم این ثروتمندان آمریکایی هستند و بیست درصد هم جاپا نی که بنا بر این تحقیق ترجیحا به پس اندازهای نقدی, قویا گرایش دارند.
با در نظر گرفتن این که سی و هفت درصد از ده درصد ثروتمندترین مردم دنیا در ایالات متحده و بیست و هفت در صد آن در جاپان زندگی میکنند، این دو کشور جزو یک درصد از ثروتمند ترین افراد دنیا بودن را حتی بسیار شدیدتر به نمایش میگذارند.
بنا به نظر آنتونی شوروکس، حضور یک کشور در کلوپ افراد ثروتمند به سه فاکتور بستگی دارد: اندازه جمعیت، ثروت متوسط و نابرابری ثروت. وی میگوید: ایالات متحده آمریکا و جاپان در این رابطه برجسته هستند. زیرا آنها دارای جمعیت بسیار و حد متوسط بالای ثروت هستند. اگرچه سوئیس و لوکزامبورک حد متوسط ثروت بالایی را دارا میباشند، ولی جمعیت آنها کم است.
از سوی دیگر، چین جزو سوپر- ثروتمندان به حساب نمیآید؛ زیرا حد متوسط ثروت آن متعادل است و طبق استانداردهای بین المللی، ثروت در آن بطور موزونی پخش شده است. به هر حال چین به احتمال زیاد شهروندان ثروتمند بیشتری از آن چه که اطلاعات سال 2000 آشکار میسازد، و جزو سوپر- ثروتمندان شدن آن به نظر میرسد که در دهه آینده بسرعت ظهور نماید.
تحقیق WIDER نشان میدهد که تفاوت های اصلی بین المللی در ترکیب داراییها، ناشی از تأثیرات مختلف ساختار بازار، مقررات و اولویتهای فرهنگی بر رفتارهای خانواده است.
املاک واقعی، بخصوص داراییهایی چون زمین و مزرعه، در کشورهای کمتر پیشرفته مهمتر هستند. این امر نه تنها اهمیت بسیار زیاد کشاورزی، بلکه هم چنین عدم رشد نهادهای مالی را منعکس میسازد.
این تحقیق هم چنین انواع تفاوت های شوکه آوری را در زمینه اشکال تصاحب داراییهای مالی آشکار میسازند. حساب های پس انداز در اقتصادهای در حال تغییر و در برخی از کشورهای ثروتمند آسیا قویا به نمایش گذاشته میشوند، در حالی که خرید سهام و دیگر اشکال داراییهای مالی در کشورهای ثروتمند غرب بیشتر مشهود است. تحقیق WIDER تفاوت در انواع داراییهای مالی را نشان میدهد. مثلا حساب پس انداز در کشورهای آسیایی طرفدار دارد؛ زیرا در آنجا اولویت شدیدی به آن چه که قابلیت تبدیل شدن به پول نقد را دارد، داده میشود و عدم اعتماد به بازارهای مالی به چشم میخورد
۲ نظر:
حاجی بد جوری رقباتو زیر نظر گرفتی و تحلیل کردی
امیدوارم تو اون گروه 10 در صدی صدر نشین روز به روز موقعیت بهتری کسب کنی
سکوت کردی چون حرفی برای گفتن نداشتی.اگر نه تو کی سکوت کردی که الان بار دومت باشه؟
ارسال یک نظر